روایت مقاومت و آزادی خرمشهر در «پسرهای ننه عبدالله»
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۴۸۱۴۹
به گزارش گروه فرهنگی ایرنا کتاب پسرهای ننه عبدالله حاصل حدود ۴۰ ساعت با محمد نورانی است که خاطرات او از تولد تا آزادی خرمشهر را در بر میگیرد. فصلی از اینکتاب هم به سرگذشتی گذرا تا پایان و پس از جنگ اختصاص دارد. نام نورانی با مقاومت خرمشهر گره خورده و اسم او همیشه کنار محمد جهانآرا، سید عبدالرضا موسوی، صالح موسوی، احمد فروزنده و دیگر مدافعان خرمشهر میآید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سعید علامیان مولف کتاب پسرهای ننه عبدالله از سال ۱۳۸۴ به خلق آثاری در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس پرداخت. از جمله این تألیفات میتوان از کتاب مأموریت در ساحل نیسان» (صریر) نام برد که در ردیف برگزیدههای یازدهمین جشنواره کتاب دفاع مقدس قرار گرفت.
اثر دیگر او لشکر آچار به دست نام دارد که در سال ۱۳۹۰ توسط انتشارات فاتحان وارد بازار نشر شد. برای تاریخ میگویم عنوان کتاب دیگر اوست که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و شامل خاطرات محسن رفیقدوست وزیر سپاه دفاع مقدس است.
مطالعه این خاطرات، مخاطبان را با گوشههایی از فرهنگ بومی خوزستان، بهویژه آبادان و خرمشهر، تاریخچهای از وقایع دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب آشنا میکند. در آن زمان خرمشهر با تنش هایی مواجه بود که با ایستادگی جوانهای مؤمن و انقلابی خنثی شد. نیروهای انقلابی خوزستان از آن پس مشغول مقابله با این نوع تحرکات پنهان بود که حمله آشکار و رسمی عراق به سرزمینمان آغاز شد.
مدافعان خرمشهر، مقاومت خرمشهر را ۴۵ روز میدانند، چون ارتش عراق ده روز پیش از آغاز حمله رسمی، تعرض به پاسگاههای مرزی را شروع کرده بود. در اینمدت، حتی چند نفر ازنیروهای مدافع برای جلوگیری از نفوذ نیروهای بعثی در مرز شهید شدند. محمد نورانی در خاطرات خود جزئیاتی از حوادث این ۱۰ روز، سپس مقاومت ۳۵ روز پس از حمله گسترده ارتش عراق را بیان کرده است؛ روایتی که میتواند زوایای تازهای را از آن حماسه تاریخی روشن کند.
نیروهای خرمشهری در اردیبهشت سال ۶۱ با تشکیل تیپ مستقل ۲۲ بدر در عملیات بزرگ بیتالمقدس شرکت کردند. سید عبدالرضا موسوی و بسیاری از یاران او شهدای همین عملیات هستند. محمد نورانی چگونگی شهادت آنان را روایت کرده است. او این پیروزی را مرهون همه مردم ایران میداند و میگوید: «بچههای خرمشهر سیوپنج روز به نیابت از مردم ایران در خرمشهر مقاومت کردند و مردم ایران به نیابت از مردم خرمشهر در بیستوسه روز خرمشهر را به مردم خرمشهر برگرداندند».
در ماجراهای مقاومت و آزادی خرمشهر، علاوه بر محمد نورانی، چهار برادرش عبدالله، غلامرضا، محمود و عبدالرسول ۱۴ ساله هم بودند. همچنین مادرشان (ننهعبدالله) بهجز مدت کوتاه مهاجرت به شیراز به آبادان بازگشته و دیگر از صحنه جنگ دور نشده است. او میخواسته نزدیک پسرهایش باشد. پسرانی که هرکدام سرنوشتی در جنگ داشتند؛ عبدالرسول و غلامرضا شهید شدند و سه برادر دیگر جانباز جنگ هستند.
نویسنده در این کتاب ضمن پرداختن به خاطرات راوی، اطلاعات بسیار خوبی برای آشنایی با گوشه هایی از فرهنگ بومی خوزستان، به خصوص آبادان و خرمشهر، تاریخچه ای از وقایع دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب پیش روی مخاطب می گذارد و روایتهای دقیق و خوب را ابتدا از تنش ها و سپس از جنگ آشکار، مطرح میکند.
راوی و برادرانش هرچند با وجود جراحات متعدد و جانبازی تا پایان جنگ تحمیلی، حضوری افتخارآمیز داشته و در همه عملیاتهای جنوب ایران شرکت کردند اما چون نبرد خرمشهر و آزادسازی آن درعملیات بیت المقدس را شاهبیت همه نبردهای هشت سال دفاع مقدس میدانند، کتاب را با آزادسازی خرمشهر به پایان میبرد هرچند که در فصل پایانی به صورت مختصر برخی وقایع را تا پایان جنگ ذکر میکند.
ارتش عراق سی ویک شهریور پنجاه ونه، از مرز شلمچه به طرف خرمشهر حرکت کرد و به دروازه های خرمشهر رسید، اما همانجا زمینگیر شد. دشمن که امتیازش انجام حمله برق آسا بود به دام جنگ فرسایشی افتاد. مردم و جوانان خرمشهری به همراه نیروهای داوطلب نظامی محلی و تعدادی از پاسدارهای جوان شهرهای دیگر، با سیوپنج روز ایستادگی توانستند امتیاز غافلگیری را از دشمن بگیرند.
همین مدت کافی بود که نیروهای ارتش، سپاه و بسیج خود را بیابند و موازنه جنگ را عوض کنند. آنها پس از نوزده ماه موفق شدند متجاوزین را به مرزها برانند، شهرهای اشغال شده را یکی پس از دیگری آزاد کنند و گل سرسبد این شهرها یعنی خرمشهر را به دامن وطن بازگردانند.
در بخشی از این کتاب آمده است:
مادرم کمی که حالش جا آمد، یکی یکی ما را بو کرد. گردن مرا بو میکرد، گردن عبدالله را میبوسید. خواهرم همینطور. دامادمان حاج عبدالرزاق با اینکه خوددار و محکم بود، نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. لباسهایمان کثیف و درب و داغان بود. مادرم گفت: «مثل بچگیهایتان باید شما را حمام کنم».
یک تخت چوبی توی حیاط بود. یکی یکی لباسهایمان را در آورد، روی تخت نشاند، دامادمان با سطل از نهر آب میآورد و به دستش میداد، با پودر رختشویی سر و بدن ما را شست و لیف کشید. خجالت میکشیدیم. عین بچههای کوچک روی تخت نشستیم، گفتیم بگذار دل ننه راضی شود. وقتی همه ما را حمام کرد، گفت: «آخی، دلم خنک شد، راحت شدم».
دامادمان دشداشهای داشت که لباس شیکش بود و برای عروسیها میپوشید. آن را آورد و تنم کرد. یک دشداشه نو و سفید هم به عبدالله داد. خواهرم هرچه لباس نو بود آورد و تن رسول و محمود کرد. خواهرم چای درست کرد. غذای زیادی نداشتند. مقداری عدس پخته بودند. نان از مساجد آبادان میآوردند.
مادرم در آن شرایط هم نان میپخت و با مقداری عدس و لوبیا غذا درست میکرد. پتویی توی حیاط پهن کردند، همهمان روی آن نشستیم و چای و عدسی خوردیم. مادرم همینطور که قربان صدقهمان میرفت، میگفت: «عزیز دلم غلامرضا کجاست؟ نکند شهید شده، حتماً زخمی شده» (ص. ۱۲۱ و ۱۲۲).
رمان پسرهای ننه عبدالله به قلم سعید علامیان در ۳۵۴ صفحه و شمارگان هزار و ۲۵۰ نسخه از سوی انتشارت سوره مهر منتشر شده و در اختیار علاقمندان به ادبیات داستانی قرار گرفته است.
برچسبها بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کتاب فرهنگ کتابخوانیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کتاب فرهنگ کتابخوانی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کتاب فرهنگ کتابخوانی پسرهای ننه عبدالله محمد نورانی دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۴۸۱۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیرینیها و شگفتیهای کودکان به روایت یک دیدار
به گزارش «مبلغ»، استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب داستان راستان درباره فلسفه نوشته شدن کتاب توحید مفضل که نام دیگر آن دانستنی های شگفت انگیز خلقت است، می نویسد: یک روز «مُفضل بن عُمر جُعفی» از پیروان امام صادق (ع) در مسجد النبی دید که سر و کله شخصی به نام « ابن ابی العوجاء» پیدا شد که به مادیگرایی و بی دینی معروف بود.
در کنار حرم رسول خدا (ص) با دوستانش به گفت و گو نشست و گفت که هنوز نتوانسته معمای شخصیت پیامبر (ص) را حل کند و اعتقاد خود را مبنی بر این که تدبیر و تقدیری در عالم خلقت در کار نیست بیان کرد و مفضل با شنیدن این اهانت ها طاقت نیاورد و او را دشمن خدا خواند و با عصبانیت با او سخن گفت.
ابن ابی العوجاء که مفضل را نمی شناخت، به او گفت اگر از متکلمین هستی، بیا روی اصول و مبانی کلامی با هم بحث کنیم و اگر واقعا دلائل قوی داشته باشی ما از تو پیروی می کنیم و اگر از یاران جعفر بن محمد هستی، بدان که او با ما این گونه سخن نمی گوید. چون او هرگز با ما تندی نمی کند و عصبانی نمی شود. بلکه سخنان ما را با کمال بردباری و متانت گوش می کند و آنگاه با جمله هایی کوتاه و پر مغز خود، چنان راه را بر ما می بندد که قدرت فرار از ما سلب می شود.
روایت یک دیدار و گفت وگو
مفضل به خانه امام صادق (ع) رفت و موضوع را بیان کرد و اینگونه شد که امام ششم در آن دیدار، سلسله دروس توحیدی را در چهار بخش برای او بیان کرد تا در مقابل افراد بی دین بتواند با استدلال پاسخ دهد. حاصل این دیدار مفضل طی چهار روز از صبح تا ظهر، کتابی شد به نام «توحید مفضل» که از جامع ترین بیان ها در حکمت آفرینش است.
عبرت بگیر از وضعیت کودک
امام صادق پس از بیان نکاتی درباره توحید، به آفرینش انسان و شگفتی های کودکان اشاره کرد و فرمود: اگر فرزند، دانا و عاقل متولد می شد، هر آینه دنیا در نظرش بسیار غریب می نمود و حیران می ماند. چون هر چیزی را که می دید، نمی دانست و بر او مسائل عجیب و غریبی از اختلاف شکل های جهان و پرندگان و چهار پایان و غیر آنها و ساعت به ساعت و روز به روز وارد می شد که مانند آنها را مشاهده نکرده بود.
وضعیت نادانی کودک
امام صادق در ادامه به مفضل فرمود: عبرت بگیر برای این وضعیت کودک، از حال کسی که او را اسیر کنند و از شهری به شهری برند و او عاقل باشد مانند فردی حیران که وحشت می کند، با آن که اوضاع شبیه به آنها را بسیار دیده است و کسی را که در کودکی و نادانی اسیر کنند سخن و ادب زودتر می آموزد از کسی که در دانائی و بزرگی او را اسیر کنند. اگر انسان عاقل متولد می شد، خواری در خود می دید. چون متوجه می شد که نمی تواند راه برود و دیگران او را بر دوش می گیرند و در گهواره می خوابانند و بر رویش پتو می اندازند.
شیرینی های کودکانه
آن حضرت همچنین فرمود: اگر نوزاد به صورت انسانی دانا و کامل متولد می شد، آن شیرینی کودکانه را نداشت و لذا اول که به دنیا می آید، نادان و غافل است از آنچه اهل دنیا در آن هستند و اشیاء را ملاقات می کند با ذهن ضعیفی و معرفت ناقص و روز به روز اندک اندک در دیدن هر چیز و ورود هر حال معرفتش زیاد می شود، و به امور غریبه الفت می گیرد و بر احوال مختلف معتاد می شود و به تدریج از حد تأمل و حیرت به مرتبه ای می رسد که به عقل خود تصرّف و تدبیر و چاره امور معاش خود می کند و عبرت می گیرد از احوالی که مشاهده می نماید و به سهو و غفلت مبتلا گردد و به طاعت و معصیت مکلّف می شود.
لذت تربیت کودکان
امام صادق (ع) به مفضل فرمود: اگر نوزاد در حین ولادت عقلش کامل و اعضایش قوی می بود و در کار خود استقلال داشت، حلاوت تربیت اولاد از بین می رفت و مصلحتی که پدر و مادر برای تربیت فرزندان درنظر می گرفتند، محقق نمی شد و بدان حکمتی در این تربیت است که بعد از احتیاج پدر و مادر به تربیت، اینگونه می شد که پدران و فرزندان به یکدیگر الفت نمی گرفتند. زیرا فرزندان از تربیت و محافظت پدر و مادر بی نیاز می بودند. پس در همان ساعت که از مادر متولد می شدند از ایشان جدا می شدند و دیگر کسی پدر و مادر خود را نمی شناخت.
گریه کردن کودکان
گریه کردن کودکان نیز حکمت هایی دارد که امام صادق (ع) به شاگرد خود املا کرده و فرمود: در مغز نوزاد رطوبتی وجود دارد که اگر بماند، دردهای بسیاری مانند نابینایی را ایجاد می کند. پس گریه نوزاد، این رطوبت را از سرش خارج می کند و باعث صحّت بدن و سلامتی چشم هایش می شود. پس اگر نوزاد گریه می کند و پدر و مادر از این منافع آگاهی ندارند و لذا تلاش می کنند تا کودک را ساکت کنند درحالی که نمی دانند گریه برای او بهتر است.
آب دهان کودکان
نکته دیگری که امام صادق (ع) به حکمت آن اشاره کردند، سرازیر شدن آب دهان نوزاد بود که فرمود: آبی که از دهان اطفال جاری می شود و اکثر اوقات سبب دفع رطوبتی می گردد که در ابدان ایشان بماند، هر آینه احداث دردهای عظیم در ایشان نماید. چنانچه می بینی کسی را که رطوبت بر او غالب می شود یا دیوانه ی شود یا به فلج و بیماری هایی دیگر مبتلا می شود. پس خداوند علیم در کودکی مقرر گردانیده که این رطوبت از دهان ایشان دفع شود تا موجب صحت ایشان در بزرگی گردد و خدا بر انسان ها تفضّل کرده تا به حکمت آنچه جاهل هستند، لطف کرده و اگر انسان ها نعمت های الهی را بشناسند، هر آینه به تفکّر مشغول شوند.
این طبیعتی که شما می گوئید...
اینجا بود که مفضل گفت گروهی این موارد را یک مساله طبیعی می دانند و امام صادق (ع) فرمود: از آنان بپرس آیا این طبیعتی که شما می گوئید، علم و قدرت بر این کارها دارد یا نه. پس اگر بگویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شده اند ولی نامش را طبیعت گذاشته اند. چون معلوم است طبیعت را شعور و اراده ای نیست و اگر بگویند که طبیعت دارای علم و اراده نیست، پس معلوم است که این افعال محکم و با اتقان از طبیعت بی شعور صادر نمی شود. پس همانگونه که می دانی خدا همه چیز را با اسباب جاری کند و افراد جاهل بر این اسباب نظر افکنده اند و از مسبب الاسباب غافل شده اند.
کتاب توحید مفضل
کتاب توحید مفضل با ترجمه های گوناگونی منتشر شده و ترجمه های جدید نسبت به سایر ترجمه ها برای نوجوانان مناسب است. برخی هم این کتاب را به زبان کودکانه نوشته اند. در این کتاب مباحثی همچون حکمت آفرینش هر یک از اعضای بدن، چگونگی هضم غذا، شرافت انسان به سایر موجودات، حواس پنج گانه در انسان، ساختمان دل، فواید فراموشی، منافع حیا، شگفتی های حیوانات و طبیعت و همچنین در حکمت وجود ناملایمات و مصیبت ها مطالب متنوعی بیان شده است.